محمدرضا مروانی
داستان اسارت بدون یک شلیک (1)

شرح عکس:اردوگاه عنبر یا کمپ8 زمستان 63. از راست و ایستاده: محمدرضا مروانی(اهواز).مرتضی قربانی(تهران). حسن تاجیک (کرمان).
نشسته از راست: منوچهر خوینی ها(زنجان) . مجید مطیعیان(تهران)
سه شنبه 7 دی 1361 و من دقیقا 20 ساله بودم، به ایران اسلامی ما جنگی خانمان سوز تحمیل شد. در مسجد کوی نیرو (دوازده امام) در پایگاه مسجد که مزین به نام اولین شهید مسجد، نادر حیاوی بود، مشغول فعالیت های روزمره پایگاه و مسجد بودم. نیمه دوم دیماه برای شرکت در جبهه و آموزش نظامی به همراه دوستان مسجدی (سید رحیم بهشتی، شهید سعید کوتی، شهید محمدرضا حسام آبادی، گودرز عالیپور و شاید سیروس رمضانی و دیگر دوستانی که متأسفانه از یاد برده ام که انشاء الله دوستان به من کمک خواهند کرد.) به پارک کودک زیتون کارگری رفتیم...
ادامه مطلب ...